کد خبر: ۶۶۴
۲۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

تأثیر کتاب‌خوانی در زندگی شاعر روشندل و فعال کتابخانه امام خمینی(ره)

در تمام بازی‌های دوران کودکی نقش معلم را داشتم و آرزویم این بود که معلم بشوم. آنقدر تلاش کردم تا به این آرزویم رسیدم. ما نابینایان برای اینکه بتوانیم موفق شویم زحمت می‌کشیم، خیلی بیشتر از افراد معمولی. ما هم مانند سایر افراد جامعه هستیم و نباید شهروندان فرقی بین ما و خودشان قائل باشند.

شاید در زندگی‌شان دیدن مفهومی ندارد اما شنیدن صداها و بوها و حس لامسه را جایگزین کرده‌اند. عصای سفیدشان، گوش‌هایشان و گاهی اوقات هم دست‌هایشان، چشم‌های بیدار آن‌ها هستند که در غیاب چشم‌ها، هادی آ‌ن‌ها شده‌اند. آن‌ها اثبات کرده‌اند، بدون چشم هم می‌شود زندگی کرد.

امروز نابینایان بسیاری را در اطرافمان می‌شناسیم که مانند افراد عادی در تمام عرصه‌های مختلف علمی و هنری‌ می‌درخشند. گواه این حرفمان هم شعرهای زیبایی است که رها اکبری، این شاعر روشندل، سروده است. اکبری کارشناسی‌ارشد ادبیات دارد و علاوه بر اینکه شعرهای بسیار زیبا و احساسی دارد، دبیر ادبیات یکی از دبیرستان‌های روشندلان است. همچنین عضو فعال کتابخانه مرکزی امام خمینی(ره) در میدان هشتصد در بولوار هفت‌تیر و مجری برنامه‌های مختلف است.

 

اولین شعرم را در هفت‌سالگی سرودم

تا قبل از اینکه خواندن و نوشتن را آموزش ببیند ارتباطش با کتاب و خواندن داستان از طریق پدرش بوده است. وی می‌گوید: پدرم برایم کتاب‌های شعر می‌خواند، اشعار مولانا، حافظ، فروغ و...، حالا که فکر می‌کنم می‌بینم او هم ذوق و قریحه شعری داشت اما به آن هیچ وقت نپرداخت.

این روشندل توضیح می‌دهد: از همان دوران کودکی شعرهایی می‌گفتم با آنکه هیچ چیزی از عروض و قافیه نمی‌دانستم. حالا که در این زمینه درس خوانده‌ام می‌بینم وزن شعری به طور تقریبی در شعرها رعایت شده و فقط کلمه‌ها هستند که کمی باید روی آن‌ها کار شود و به عبارتی چون دایره لغت‌هایم وسیع نبوده از کلمه‌های ساده‌تر استفاده کرده‌ام. 

اولین کار جدی‌ام را در هفت‌سالگی به مناسبت شهادت پدرم در سال 1366سرودم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. تا به امروز بیشتر از 200بیت شعر گفته‌ام که بیشتر مضامین آن‌ها عارفانه و عاشقانه است. بارها به این فکر افتاده‌ام که آن‌ها را چاپ کنم اما هر بار تصور می‌کنم باید کمی دیگر برای چاپ کتاب دست نگه‌دارم به همین دلیل تا به امروز کتاب شعری چاپ نکرده‌ام.
اکبری درس خواندش ماجرای شنیدنی‌ای دارد. این شاعر می‌افزاید: تا 12سالگی به مدرسه نرفته بودم زیرا در روستایی که زندگی می‌کردیم مدرسه‌ای برایم وجود نداشت. بعد از اینکه قرار شد به تهران بروم و درس بخوانم، 5پایه ابتدایی را در 9ماه خواندم و امتحان دادم. سپس راهی مدرسه شبانه‌روزی در تهران شدم.

این مجری توانمند ادامه می‌دهد: در جمع دوستان مواردی را که برایم پیش می‌آمد تعریف می‌کردم. دوستانم تشویقم می‌کردند که آن‌ها را برای سایر دانش‌آموزان مدرسه در برنامه‌ صبحگاهی که داشتیم تعریف کنم. حالا که سال‌ها از آن‌زمان می‌گذرد متوجه می‌شوم کارم نوعی استندآپ کمدی بوده است. 

به یاد دارم در یکی از برنامه‌های شب شعر دانش‌آموزی قرار شد شعرهایم را بخوانم. در آن برنامه و سایر برنامه‌ها توجه کردم تا ببینم مجری چگونه برنامه اجرا می‌کند از آن به بعد در خلوت برای خودم تمرین می‌کردم تا اینکه در برنامه‌های بعدی به عنوان مجری برنامه اجرا کردم. در حال حاضر 20سال است که به عنوان مجری در برنامه‌های مختلف برنامه اجرا می‌کنم. در سال‌هایی که به مدرسه می‌رفتم عضو کتابخانه مدرسه بودم. مدتی هم عضو کتابخانه آستان‌قدس بودم که کتاب‌ها را برایم می‌آوردند اما در کتابخانه‌های شهر در آن دوران امکاناتی برای ما نبود. به همین دلیل بیشتر خواهرم برایم کتاب می‌خواند.

 

از کودکی معلم بودم

اکبری درباره عشق و علاقه‌اش به شغل مقدس معلمی هم می‌گوید: در تمام بازی‌های دوران کودکی نقش معلم را داشتم و آرزویم این بود که معلم بشوم. آنقدر تلاش کردم تا به این آرزویم رسیدم. 
این دبیر ادبیات ادامه می‌دهد: به کارم علاقه دارم و این حس خوب را به دانش‌آموزانم هم منتقل می‌کنم. بارها اولیا گفته‌اند دخترمان روزی که با شما درس دارد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناسد و برای کلاستان لحظه‌شماری می‌کند. در کلاسم خلاصه کتاب‌هایی را که خوانده‌ام برایشان می‌گویم، از آن‌ها می‌خواهم داستان یا شعر بنویسند. 

به طور کلی کلاس اختصاص دارد به اصول داستان‌نویسی. اگر نکته‌ای را بخواهم به آن‌ها بگویم به‌طور غیرمستقیم بیان می‌کنم تا آن‌ها به این نتیجه برسند که باید کارشان را اصلاح کنند.
وی بیان می‌کند: کتاب در زندگی‌ام تأثیر بسیاری داشته و دریچه‌های نورانی را به سمتم روشن کرده است. اگر بگویم کتاب‌ها 60درصد در زندگی‌ کمکم کردند بزرگ‌نمایی نکرده‌ام. توانسته‌ام به وسیله خواندن کتاب‌ها به‌ویژه کتاب‌های روان‌شناسی که به آن‌ها علاقه بسیاری دارم، برخی مشکل‌هایم را برطرف کنم.

از این‌رو به دانش‌آموزان تأکید می‌کنم کتاب بخوانند و آن زمان که کرونایی نبود به‌اتفاقشان به کتابخانه می‌آمدیم تا با محیط کتابخانه آشنا شوند. کتابخانه امام خمینی(ره) هم امکانات خوبی را در اختیار ما قرار می‌دهد. حالا هم برایشان کتاب‌های صوتی را جمع‌آوری کرده و در اختیارشان قرار می‌دهم.

این شاعر درباره مشکل‌هایی که در زمینه کتاب خواندن دارند، می‌افزاید: هر چند امروز کتاب‌های بسیاری برایمان وجود دارد، اما حجم کتاب‌ها سنگین است و حمل‌ونقلش برای ما سخت است. از این‌رو کتاب‌های صوتی بهترین گزینه هستند که در این زمینه هم کمبودهایی وجود دارد.

اکبری پیشنهاد می‌دهد: بسیاری دوست دارند برای ما کتاب بخوانند. این گروه می‌توانند به کتابخانه مراجعه کنند تا روش کتاب‌خوانی برایشان توضیح داده شود. خوانش کتاب را می‌توانند در منزل و زمان‌هایی که فراغتی دارند انجام بدهند و سپس به کتابخانه تحویل بدهند. کتابی که خوانده می‌شود باید با همه جزئیاتش باشد.

 از عکس روی جلد، ناشر، مقدمه و...تا به آخر کتاب. گاهی افرادی که کتاب می‌خوانند تصور می‌کنند فقط باید متن کتاب خوانده شود و مقدمه‌اش را نمی‌خوانند. گاهی نیز فرد خوانشگر بسیار تند و سریع می‌خواند. این موارد برای ما بسیار مهم است و باید هنگام خواندن در آن لحاظ شود.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44